شهدا سال 61 -وصیتنامه محمود رعیتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمود رعيتي »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم ربهم یرزقون فکر نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند. بسم رب الشهدا و الصدیقین با تشکر و سپاس به درگاه ایزد متعال و درود و سلام به حضرت ولیعصر(عج)، امام امت خمینی کبیر و امت حزبالله و همیشه در صحنه. حال که حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتهاند، اینجانب بنا به وظیفه اسلامیام، مشتاقانه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمود رعيتي »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم ربهم یرزقون فکر نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند. بسم رب الشهدا و الصدیقین با تشکر و سپاس به درگاه ایزد متعال و درود و سلام به حضرت ولیعصر(عج)، امام امت خمینی کبیر و امت حزبالله و همیشه در صحنه. حال که حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتهاند، اینجانب بنا به وظیفه اسلامیام، مشتاقانه...
بیاد شهیدان جعفر سجادیان و علی اصغر سرافراز و غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
سینهها آتش فشان درماتم سجادیان یاد مردان خدا دل را کند آتش فشان هردلی درسوگشانباشدغمیندرهر زمان هم سرافراز دلاور هم جوان کاتوزیان نام پاکاینشهیداندرجهانشد جاودان زار مینالد دل یـــاران به یاد پـاکشان سینه ها آتش فشان درماتم سجادیان بود الحق جعفر سجادیان پاک وامین بر چنین مرد خدا بــادا هــزاران آفرین هم شجاع و مؤمن و هم پیرودین مبین صددرودازمابهافرادیبدینسانپاک جان سینه ها آتش فشان درماتم سجادیان تابع امر خداوند کریم ذوالجلال بود مداح پیــمبر با صــفا و بـــا کمال پیرو صدیق...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
سینهها آتش فشان درماتم سجادیان یاد مردان خدا دل را کند آتش فشان هردلی درسوگشانباشدغمیندرهر زمان هم سرافراز دلاور هم جوان کاتوزیان نام پاکاینشهیداندرجهانشد جاودان زار مینالد دل یـــاران به یاد پـاکشان سینه ها آتش فشان درماتم سجادیان بود الحق جعفر سجادیان پاک وامین بر چنین مرد خدا بــادا هــزاران آفرین هم شجاع و مؤمن و هم پیرودین مبین صددرودازمابهافرادیبدینسانپاک جان سینه ها آتش فشان درماتم سجادیان تابع امر خداوند کریم ذوالجلال بود مداح پیــمبر با صــفا و بـــا کمال پیرو صدیق...
به یاد شهیدان علی اکبر خازن و هادی رنجبر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
در مکتب مولا حسین درس شهادت جانانه خواندم من خازن نام آورم ،یاران علیّ اکبرم حمدا"مزیدا(2) از بهر احیای رسوم پاک قرآن یاری دین و مکتب اسلام و ایمان باشد شهادت راستی بهتر سعادت آری شهادت می کند عزّت زیادت در راه ایفای تکالیف الهی ظلم وستم نامردمیها و سیاهی تا دین حق در عرصه دوران بماند مستکبرومظلوم کش حیران بماند داده خداوند جهان ما را کرامت داده به ما اسلام ما درس شهامت من لاله سرخ دیار عارفانم در...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
در مکتب مولا حسین درس شهادت جانانه خواندم من خازن نام آورم ،یاران علیّ اکبرم حمدا"مزیدا(2) از بهر احیای رسوم پاک قرآن یاری دین و مکتب اسلام و ایمان باشد شهادت راستی بهتر سعادت آری شهادت می کند عزّت زیادت در راه ایفای تکالیف الهی ظلم وستم نامردمیها و سیاهی تا دین حق در عرصه دوران بماند مستکبرومظلوم کش حیران بماند داده خداوند جهان ما را کرامت داده به ما اسلام ما درس شهامت من لاله سرخ دیار عارفانم در...
زبان حال رزمندگان عازم به جبهه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
کاروان کربلاست سوی میدان می رویم امر پاک رهبر است ما مطیع رهبریم یک اشارت کرده است خصم از پا افکنید داده فرمانم کهخیزهمچو پیکانمی رویم چونکه اسلام عزیز در خطر دید آن عزیز تا که دشمن را زبن ای برادر بر کنیم از دیار شاهدان شهر نی ریز عزیز هیچ با ما دم مزن صلح تحمیلی حرام تا نیفتد این دیار در کف صدامیان صحن و ایوانت حسین جلوه گاه عاشقان حمله باید برستمگر، گاه ماندننیست دیگر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
کاروان کربلاست سوی میدان می رویم امر پاک رهبر است ما مطیع رهبریم یک اشارت کرده است خصم از پا افکنید داده فرمانم کهخیزهمچو پیکانمی رویم چونکه اسلام عزیز در خطر دید آن عزیز تا که دشمن را زبن ای برادر بر کنیم از دیار شاهدان شهر نی ریز عزیز هیچ با ما دم مزن صلح تحمیلی حرام تا نیفتد این دیار در کف صدامیان صحن و ایوانت حسین جلوه گاه عاشقان حمله باید برستمگر، گاه ماندننیست دیگر...
شهدا سال ۶۶ -وصیتنامه شهید سعید رضا کاوه پیشقدم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
بسمالله الرحمن الرحیم الهی کفی بی عزاً بهسوی خدا روانهایم، نمیدانم چه بنویسم و چه بگویم تا اندکی آتش درونم را تسکین دهد. نمیدانم که چرا امروز تصمیم به نوشتن این جملات گرفتم. شاید اینان آخرین کلماتی باشد که به نام وصیتنامه من به شما میرسد. البته نه وصیت که مرا نه بضاعت علمی و نه عملی است که توان وصیت به کسی یا چیزی باشد. پس توای عزیز! اینان را بهعنوان سرگذشت انسانی غرق در مادیات زندگی بنگر و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
بسمالله الرحمن الرحیم الهی کفی بی عزاً بهسوی خدا روانهایم، نمیدانم چه بنویسم و چه بگویم تا اندکی آتش درونم را تسکین دهد. نمیدانم که چرا امروز تصمیم به نوشتن این جملات گرفتم. شاید اینان آخرین کلماتی باشد که به نام وصیتنامه من به شما میرسد. البته نه وصیت که مرا نه بضاعت علمی و نه عملی است که توان وصیت به کسی یا چیزی باشد. پس توای عزیز! اینان را بهعنوان سرگذشت انسانی غرق در مادیات زندگی بنگر و...
-داستان بابای مهدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچههای گردان کمیل و سردار شهید علی اصغر سرافراز، حاج آقا بنایی میگوید: رزمندهای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچهای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچههای گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم، شهید علی اصغر مرتب با بابای مهدی شوخی میکرد...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچههای گردان کمیل و سردار شهید علی اصغر سرافراز، حاج آقا بنایی میگوید: رزمندهای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچهای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچههای گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم، شهید علی اصغر مرتب با بابای مهدی شوخی میکرد...
زندگینامه آزاده ناصر نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
ناصر نگهداری در سال 1347 در شهرستان نیریز، بخش آباده طشک، روستای حسن آباد متولد شد. دوران دبستان خود را در همان روستا سپری نمود. به دلیل پارهای مشکلات، ترک تحصیل کرده و به کمک پدرش در کار کشاورزی مشغول شد. در سال 1367 برای خدمت نظام وظیفه از طرف ارتش فراخوانده شد و بعد از گذراندن دوران آموزش نظامی، به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام گردید. در تاریخ 21/4/1367 در جبهه زبیدات به اسارت متجاوزین عراقی...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
ناصر نگهداری در سال 1347 در شهرستان نیریز، بخش آباده طشک، روستای حسن آباد متولد شد. دوران دبستان خود را در همان روستا سپری نمود. به دلیل پارهای مشکلات، ترک تحصیل کرده و به کمک پدرش در کار کشاورزی مشغول شد. در سال 1367 برای خدمت نظام وظیفه از طرف ارتش فراخوانده شد و بعد از گذراندن دوران آموزش نظامی، به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام گردید. در تاریخ 21/4/1367 در جبهه زبیدات به اسارت متجاوزین عراقی...
پدافند در خط طلائیه
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
در عملیات خیبر محور طلائیه اهمیت فوق العادهای برای کل عملیات داشت. لذا رزمندگان و نیروهای عمل کننده با تمام توان سعی در حفظ آن داشتند. دشمن نیز که به مرور خود را باز یافته بود، پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی مورد نظر نیروهای خودی، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی اطراف جاده بصره - العماره و سپس بر روی طلائیه متمرکز کرد. آتشباری دشمن در منطقه طلائیه که زمینی بسیار محدود را شامل...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
در عملیات خیبر محور طلائیه اهمیت فوق العادهای برای کل عملیات داشت. لذا رزمندگان و نیروهای عمل کننده با تمام توان سعی در حفظ آن داشتند. دشمن نیز که به مرور خود را باز یافته بود، پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی مورد نظر نیروهای خودی، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی اطراف جاده بصره - العماره و سپس بر روی طلائیه متمرکز کرد. آتشباری دشمن در منطقه طلائیه که زمینی بسیار محدود را شامل...
گیر کردن استخوان درگلو
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پایگاه پنجم شکاری مستقر بود. یک شب شام یخنی بود. با عده ای از بچههای گردان از جمله شهید علی طاهری سر سفره در حال صرف شام بودیم. در همین بین دیدیم که شهید علی طاهری با اشاره میگوید: که استخوان در گلویش گیر کرده است. هر چه به پشت او زدیم، استخوان بیرون نیامد. ناچار او را به اورژانس بردیم. اورژانس هم نتوانست کاری انجام دهد و دکترا گفتند: باید به اهواز اعزامش...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پایگاه پنجم شکاری مستقر بود. یک شب شام یخنی بود. با عده ای از بچههای گردان از جمله شهید علی طاهری سر سفره در حال صرف شام بودیم. در همین بین دیدیم که شهید علی طاهری با اشاره میگوید: که استخوان در گلویش گیر کرده است. هر چه به پشت او زدیم، استخوان بیرون نیامد. ناچار او را به اورژانس بردیم. اورژانس هم نتوانست کاری انجام دهد و دکترا گفتند: باید به اهواز اعزامش...
به یاد جمعی از شهیدان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیاد لاله های سرخ پرپر کنم یاد از شهیدان برومند بیاد تشنگان وادی عشق نمایم یاد ازجمشید و بهرام کنم من یاد از بهرام و جمشید بیاد سالکان راه قرآن بیاد نازنین اجساد یاران حمید مستفیضی در کجا رفت ولی با نا امیدی رفت از دست مجید مستفیضی نوجوان بود غلام شاه بی لشکر حسین بود حسن آن نوجوان مه جبین کو بشدکیخایی اندر راه قرآن رخ پاک حسن گردید گلگون زخون بسته حنا بردست وپایش چو داوود...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیاد لاله های سرخ پرپر کنم یاد از شهیدان برومند بیاد تشنگان وادی عشق نمایم یاد ازجمشید و بهرام کنم من یاد از بهرام و جمشید بیاد سالکان راه قرآن بیاد نازنین اجساد یاران حمید مستفیضی در کجا رفت ولی با نا امیدی رفت از دست مجید مستفیضی نوجوان بود غلام شاه بی لشکر حسین بود حسن آن نوجوان مه جبین کو بشدکیخایی اندر راه قرآن رخ پاک حسن گردید گلگون زخون بسته حنا بردست وپایش چو داوود...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89
90
91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 بعدي